.
.
... وقتی رضا شاه از ایران رفت کسی نگِریست و وقتی فرزندش میرفت، شهرها یکپارچه شوق و فریاد بود...
هنوز هواپیمای سلطنتی به آسوان نرسیده بود که خبر رفتن شاه را خبرگزاریها به سراسر جهان رساندند و خبر آن جشن را که در بسیاری از نقاط دنیا بر پا شده بود. هزاران دانشجوی ایرانی مخالف رژیم شاه، که بعضی از آنها سالها بود درس خود را به پایان برده، ولی امکان ورود به کشور را نداشتند، در شادمانی مردم سهیم شدند. صدها تن از مبارزانی که بعد از 28 مرداد ناچار به فرار از کشور شده بودند، بعد از 25 سال با این خبر، فرمان آزادی خود را دریافت کردند.
در فرودگاه آسوان، انور سادات و جهان همسرش ایستاده بودند و مراسم استقبال رسمی. در طول مسیر شاه، هزاران تصویر شاه و سادات که شب قبل چاپ شده بود، در دست مردمی بود که آنها را آورده بودند تا سادات نشان دهد که از جوانمردی عرب در او نشانهای هست. با پیاده شدن شاه از هواپیما، انور سادات آغوش خود را گشود «مطمئن باش محمد تو در کشور خودت و در میان ملت خودت هستی» و چشم شاه پر از اشک شد. آن دو همدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند. بعدها، وقتی انور سادات به تیر مبارزان اسلامی به خاک افتاد، یک روزنامهی لبنان نوشت: "روز 16 ژانویه 1979 سادات ندانست که شاه بوسهی مرگ از گونهی او ربوده است." مراسم احترام کامل فرودگاه آسوان، آخرین مراسم احترامی بود که برای شاه به پا شد. دیگر تا بود از در پشت وارد شد و با خود تشنج همراه آورد و تبدیل به جزامی آوارهای شد که کسی حاضر به پذیرفتناش نبود.
سادات با ترتیب دادن این مراسم و گماشتن گروهی در راه تا برای شاه دست تکان بدهند، بار دیگر وی را به گریه انداخت. در هتل «اوبروی» شاه خود را روی تخت انداخت و باز فرح رفت تا به کار همراهان رسیدگی کند.
در پنج شبی که آنها در آسوان ماندند، هر شب سادات و همسرش با آنها شام خوردند و در این شبها همهی حکایتها ایران بود. سادات پیشنهاد میکرد شاه فرمان دهد که نیروی هوایی و دریاییاش عازم مصر شوند تا اوضاع تثبیت شود. شاه، اما، دیگر ابایی نداشت که بگوید «آمریکاییها نمیگذارند. آنها مرا بیرون کردند.» سادات بعدها آن قدر این سخن شاه را برای کارتر و ریگان و دیگر مقامات آمریکایی نقل کرده بود که آنها میکوشیدند تا با مدارک و اسناد ثابت کنند که نظر شاه صحیح نبوده است...
کابوس سولیوان در آسوان نیز شاه را رها نکرد. در آنجا او دریافت که دولت آمریکا بر اساس نظر سفیرش در تهران (سولیوان)، برای آن که رابطهی سفارت آمریکا در تهران را با حکومت آینده تیره نکند، از پذیرش شاه محترمانه طفره میرود.
آمریکاییها برای آن که متفق خود سادات را هم نجات دهند، ملک حسن، پادشاه مغرب، را آمادهی قبول «محموله» کردند.
فردای ورود به آسوان، شاه که آرام آرام میپذیرفت که بازگشتی در کار نیست، به فکر خود و آیندهی خود افتاده بود و این زمانی بود که سخن از خرید جزیرهای در وسط اقیانوس پیش آمد. فرح این نظر را داشت. در نظر او، قرار گرفتن در جزیرهای مانند اسکورپیوس (جزیرهی اوناسیس که روزگاری ژاکلین کندی ملکهی آن بود) و جمع کردن دوستان در آن، زندگی مطلوبی بود که میتوانست از زندگی در تهران هم بهتر باشد...
فرح داشت رازی را برای سادات و همسرش باز میگفت: راز بیماری شاه را... مداوای سرطان شاه شروع شد... سرانجام روز دوم بهمن سادات و همسرش، شاه را که هنوز امیدوار بود که به آمریکا خواهد رفت، در فرودگاه آسوان بدرقه کردند. او به سوی کشور مغرب رفت. ملک حسن برایش دعوتنامهای فرستاده بود... در فرودگاه مغرب ملک حسن حاضر بود ولی بدون فرش قرمز و تشریفات و گارد احترام. او بنا به درخواست آمریکا موافقت کرده بود که فقط برای چند روز میزبان شاه باشد. گیرم کاخ جنانالکبیر در اختیار او و همسرش قرار داشت، اما همراهاناش در هتل زیبای مامونیه ساکن بودند...
وقتی که فرهاد سپهبدی، سفیر ایران در مغرب، که آخرین رابط شاه و دولت تهران شده بود، به شاه خبر داد که ژنرال ورنون والترز هم در هتل مامونیه است، خبر خوبی بود که فرح با لبخند طعنهآمیزی با آن روبرو شد. شاه خیالپرداز، دست کم چند روزی به فکر افتاده بود که والترز از طرف «سیا» آمده است تا با او مذاکراتی انجام دهد. این ژنرال پیر آمریکایی از سی سال پیش همیشه در مسایل ایران دخیل بود. به جهت دانستن زبان فارسی و خدمت مستشاری در ارتش آمریکا در ایران، در دوران نهضت ملی کردن نفت، نقش و سهمی داشت. در سفر دکتر مصدق به آمریکا مترجم او بود و بعدها نیز روابط خود را با شاه حفظ کرده بود. معاملات پنهانی و ماموریتهای ویژه در ارتباط با ایران از سوی پنتاگون، سیا و کاخ سفید به او واگذار میشد. اما در این زمان به دعوت ملک حسن در مغرب به سر میبرد...
استقرار شاه در مغرب باعث شد که خواهرش اشرف، فرزندانش، اردشیر زاهدی که عملاً از سفارت ایران در واشنگتن رانده شده بود، و عدهای دیگر از اطرافیان دربار خود را به مغرب برسانند. آنها چون هنوز دوران تبعید را باور نکرده بودند، اصرار داشتند در هتل اشرافی مامونیه ساکن باشند و در فصل جهانگردی این هتل آن قدر جای خالی نداشت. اردشیر زاهدی و اشرف در کاخ با شاه و همسرش همخانه شده بودند و بقیه در هتلهای کماهمیت تر پراکنده. اردشیر که هنوز ارتباط خود را با برژینسکی و حکومت کارتر حفظ کرده بود، با موافقت اشرف و با حمایت ضمنی فرح به دنبال طرحهایی بود که شاه روی خوش به آنها نشان نمیداد: طرح کودتای نظامیان.
روز بیست و دوم بهمن رادیوی«زنیط» شاه که همیشه آن را همراه داشت و روی طول موج رادیوی ایران ثابت شده بود، جملهی «این صدای انقلاب مردم ایران است» را پخش کرد و بدین وسیله آشکار شد که دولت بختیار و رژیم شاه یکجا سقوط کردهاند و آنها دیگر خانوادهی سلطنتی «سابق» به حساب میآیند. فرح که از راهرو میگذشت، تصور کرده بود که حادثهای به نفع آنها در ایران رخ داده است، اما رنگ از روی دیگران پریده بود. از آن لحظه به بعد دیگر هیچ چیز نمیتوانست اعصاب آن جمع را آرام نگه دارد. واقعیت مانند ضربهی سنگینی فرود آمده بود.
.
.
ملک حسن این بداقبالی را داشت که میباید آخرین میزبان «محموله»ای شود که سولیوان کمتر از یک ماه پیش خبر ارسالاش را از تهران، با شادمانی، به سایروس ونس، وزیر خارجهی امریکا مخابره کرده بود. شاه حالا توپی بود که در بغل ملک حسن پرتاب شده بود و او میکوشید با کمک پارک، سفیر آمریکا در مغرب، و ژنرال ورنون والترز این توپ را به بغل آمریکا بیندازد.
اما در واشنگتن، گزارشی ابتدا روی میز سایروس ونس وزیر خارجه و سپس در دفتر بیضی قرار داشت که ویلیام سولیوان از تهران فرستاده بود که از روابط خوب خود با دولت موقت میگفت و در پایان ضمن مخالفت جدی با سفر شاه به آمریکا تاکید میکرد که اگر شاه به آمریکا برود، باید برای او و اعضای سفارت آمریکا تابوتهای چوب صندل فرستاده شود...
.
.
برگرفته از کتاب:
275 روزِ بازرگان، نوشتهی مسعود بهنود
تهران، نشر علم، چاپ دوم 1378، شابک 5-049-405-964
.
.
مطالب مرتبط:
.
.
www.etesalkootah.ir || 2019-02-10 © 2015 www.etesalkootah.ir © All rights reserved تمامی حقوق برای www.etesalkootah.ir محفوظ است. بیان شفاهی بخش یا تمامی یک مطلب از www.etesalkootah.ir در رادیو، تلویزیون و رسانه های مشابه آن با ذکر واضح "اتصال کوتاه دات آی آر" بعنوان منبع مجاز است. هر گونه استفاده کتبی از بخش یا تمامی هر یک از مطالب www.etesalkootah.ir در سایت های اینترنتی در صورت قرار دادن لینک مستقیم و قابل "کلیک" به آن مطلب در www.etesalkootah.ir مجاز بوده و در رسانه های چاپی نیز در صورت چاپ واضح "www.etesalkootah.ir" بعنوان منبع مجاز است. |
.