.

.

نباید فراموش کنیم که در آن سال‌ها هنوز نه از کامپیوتر شخصی به معنای امروزی آن خبری بود و نه از اینترنت. همان طور که موسسه‌های آموزشی و دانشگاهی و حتی کتاب‌خانه‌ها بسیار کم و فقط در مراکز جمعیتی، در شهرهای بزرگ، مستقر بودند، افراد تحصیل‌کرده و متخصصان عالی نیز بسیار اندک‌شمار بودند و دسترسی به آنان آسان نبود و به دست آوردن اطلاعات فنی در چنین شرایطی بسیار دشوار بود.

با توجه به توضیحاتی که در مقاله‌ی مدار فرستنده-گیرنده‌ی ۲۷ مگاهرتزی استاد «محمد عاملی» نوشته شده بود و مطالبی که در مورد آزمایش بُرد از خمینی‌شهر و محمودآباد به میان آمده بود، و با توجه به قرار گرفتن دانشگاه صنعتی اصفهان در همان منطقه، فکر می‌کردم طراح مدار باید یکی از اساتید دانشگاه صنعتی اصفهان باشد.

برای همین، هر وقت گذرم به خیابان طالقانی که مرکز مغازه‌های لوازم الکترونیکی بود می‌افتاد، از فروشنده‌ها و بعضی از مشتری‌ها سراغ آقای عاملی را می‌گرفتم ولی موفق نشدم آدرسی یا نشانی از ایشان پیدا کنم. از طرف دیگر، تنها راه موفقیت در ساخت آن مدار را هم یافتن خود استاد می‌دانستم.

بعد از دیدن این مدار دیگر به هیچ مدار فرستنده گیرنده‌ی دیگری فکر نمی‌کردم. مثل عاشقی که کور هست و جز معشوقش هیچ کس دیگری را نمی‌بیند (البته عاشق‌های قدیم، نه حالایی‌ها که یک روزه عاشق‌اند و صد ساله فارغ!)، فقط روی آن متمرکز بودم.

از رشته دانشگاهی قبلی هم انصراف داده بودم و تو این گیرودار برای کنکور هم درس می‌خواندم.

دو سه سالی جز حسرت و آرزوی ساخت «۲-۶» کاری نداشتم و در این تونل تاریک هیچ روشنایی در آن دورها هم به چشم نمی خورد. مجلات الکترونیک را مانند قبل مرتب می‌خواندم و این مدار را هم بارها و بارها بازخوانی می کردم... هر چند از ساخت‌اش ناامید نشده بودم، ولی کار کردن روی آن مسکوت مانده بود.

پیش از قبولی در رشته‌ی دندانپزشکی و بعد از پایان خدمت سربازی، با توجه به مدرک قبلی‌ام در یکی از بیمارستان‌های اصفهان استخدام شدم. یک سال بعد از استخدام بود که در رشته‌ی دندانپزشکی قبول شدم. هم کار می‌کردم و هم درس می‌خواندم. مشغله‌ی ذهنی‌ام کم‌تر شده بود، زیرا هم دیگر اضطراب کنکور را نداشتم و هم به واسطه‌ی این که کار می‌کردم، درآمدی هم داشتم.

یک روز که بیمارستان در شیفت کار بودم، پرونده‌ی بیماری را دیدم به نام «عاملی» به آدرس خمینی‌شهر. با خودم گفتم شاید ایشان یکی از وابستگان خانوادگی استاد عاملی باشند یا این که بتوانند برای پیدا کردن ایشان به من کمک کنند. مجله‌ی علم الکترونیک 6-2 (!) را هم که همیشه همراه داشتم و در رختکن داخل کمدم بود.

وقتی عکس مجله را به آن بیمار نشان دادم، در کمال ناباوری دیدم که گفت ایشان محمد برادرم است و آن دیگری هم محمود واعظی است!

از این که توانسته بودم ردّی از آقای عاملی پیدا کنم خیلی خوشحال شدم. کار خدا را ببینید که من از سال ۶6 که مجله چاپ شد و هنوز معلوم نبود چه کاره بشوم و کجا سر کار بروم، حالا در سال 13۷۲ توانستم به این طریق استاد نویسنده‌ی مقاله و طراح آن مدار را پیدا کنم!

به برادرشان گفتم اگر برای ملاقات شما آمدند، به ایشان بفرمایید من دوست دارم ایشان را ببینم. در فاصله کوتاه دو سه روزه توانستم حضوراً ایشان را برای اولین بار بببنم. ایشان با سعه‌صدر و حوصله‌ی زیاد و روی خوش مرا پذیرفتند و اولین ملاقاتم با ایشون در منزل‌شان در خمینی شهر بود.

وقتی به منزل‌شان رفتم، نقشه‌ی کامل را با تغییراتی که در جهت بهتر شدن مدار روش اعمال کرده بودند، همراه با توضیحات کاملی به من دادند.

.

مدار فرستنده گیرنده ۲۷ مگاهرتز ساخته شده توسط نگارنده درسال 1372

.

با همکاری ایشان مدار را ساختم و برای بعضی از تنظیمات هم خدمت خود ایشان رسیدم.

از همان سال ۷۲ تا الان که ۲۵ سالی سپری شده است، مرتب با استاد عاملی در ارتباط بوده‌ام و از راهنمایی‌های ایشان استفاده برده‌ام و بسیار آموخته‌ام. خداوند انشاالله سلامتی و طول عمر باعزت به ایشان عطا کند.

نه تنها من، بلکه هر کدام از دوستان که خدمت جناب عاملی رسیدند از سعه‌صدر و بخشش و همکاری ایشان تعریف کردند.
بعد از ساخت مدار، یکی از دستگاه‌ها را به صورت ثابت با آنتن ۱/۴ لاندای عمودی روی بام یک طبقه نصب کردم و دستگاه دیگر را هم به صورت دستی و با سری‌کردن دو عدد باتری موتور برای تغذیه‌اش روی موتوسیکلت سوار کردم و به بیرون آبادی رفتم و در حدود سه کیلومتر برد گرفتم.

.

دو دستگاه فرستنده گیرنده 27 مگاهرتز ساخته شده در دو جعبه در همان سال با کم ترین امکانات

.

تا چند وقت دو دستگاه را بین خانه‌ی خودمان و عکاسی یکی از دوستان نصب کرده بودم و با هم در ارتباط بودیم.

یک روز یکی از اهالی روستا درخواست خرید یک جفت از این فرستنده گیرنده‌ها کرد تا با آن‌ها با منزل پدرش در ارتباط باشد.
من بهتر دیدم همین دستگاه را به او بدهم و برای خودم یک جفت فرستنده گیرنده‌ی دیگر بسازم. بر سر قیمت ۳۵۰۰ تومان به توافق رسیدیم و به قول معروف معامله جوش خورد!

.

ادامه دارد...

بخش پیشین

بخش بعدی

.

.

www.etesalkootah.ir ||   2018-12-03© 

2015 www.etesalkootah.ir  © All rights reserved.

تمامی حقوق برای www.etesalkootah.ir محفوظ است. بیان شفاهی بخش یا تمامی یک مطلب از www.etesalkootah.ir در رادیو،  تلویزیون و رسانه های مشابه آن با ذکر واضح "اتصال کوتاه دات آی آر" بعنوان منبع مجاز است. هر گونه  استفاده  کتبی از بخش یا تمامی هر یک از مطالب www.etesalkootah.ir در سایت های اینترنتی در صورت قرار دادن لینک مستقیم و قابل "کلیک" به آن مطلب در www.etesalkootah.ir مجاز بوده و در رسانه های چاپی نیز در صورت چاپ واضح "www.etesalkootah.ir" بعنوان منبع مجاز است.

.