.
.
از هنگام جوانی که من زندگی اقتصادی خود را شروع کردم همیشه جای خالی ابزاری مانند کامپیوتر را در جامعه و در زندگی بشری حس میکردم. درست است که من علاقه زیادی به فعالیت ارتباط رادیویی داشتم، ولی امیدی به آن نداشتم که فعالیت فنی روی رادیو بتواند گرههای اقتصادی زندگی آدمی مثل من را باز کند.
دوستی من با رادیوآماتورهای کوشنده و پرتلاشی مانند آقای داوود علیپور و علی قنبری به زمان نزدیک انقلاب 57 ایران یا یکی دو سال بعد از انقلاب بازمیگردد. این دو دوست من امید داشتند که گسترش دانش ارتباط رادیویی بتواند در حرکت اقتصادی موثر باشد ولی من نه! حتی تا امروز این موضوع بین ما سه نفر با این گونه دید مطرح نشده و شاید هیچ وقت مطرح نشود، ولی من با این که آدم مدرکگرایی نبودهام و برای مدارک تحصیلی ارزش فوقالعادهای قایل نمیشدم، همیشه در دانش طراحی سختافزار و طراحی نرمافزار کامپیوتر پیشتاز بودم و پایه اقتصادی زندگیام روی آن بنا شده و همیشه به ارتباط رادیویی به دید یک تفریح نگاه میکردم و هنوز این دید ادامه دارد. لذا، حرکت آشناییام با «جانوری» به نام میکروپروسسور یا همان آی.سی. سی.پی.یو.، قبل از انقلاب فرهنگی دههی 60 و در دانشگاه علم و صنعت تهران رخ داد.
آشنایی فقط در حد شنیدن نام این آی.سی. و دانستن دو شماره به طور نمونه بود: آی.سی. 4040 ساخت اینتل و آی.سی. 8080 ساخت اینتل که کمی بعد از آن، یا همان زمان، آقایی به نام «بیل گیتس» که یک دانشآموز بود، به اینتل خبر داد که توانسته مفسر «بیسیک» را روی 8080 بنویسد و تست کند. البته چون پول کافی برای خرید این آی.سی. نداشته، یک سیمولاتور 8080 روی کامپیوتر دبیرستان اجرا کرده و مفسر یا «اینترپِرِتر» بیسیک را روی آن تست کرده است. البته این خبر چند سال بعد به گوش من رسید. زمانی که این خبر به دستم رسید، داشتم با «ماشین لنگویج» زد هشتاد دست و پنجه نرم میکردم. البته در جمع در حدود 5 ساعت با یک زد ایکس 81 بازی کرده بودم و یک بار از ساعت 1 شب تا 7 صبح توانسته بودم از یک کامپیوتر آتاری 600 ایکس.ال. استفاده کنم.
.
.
تقریبا از سال 64 به بعد بود که خدمات حرفهای خودم را روی برنامهنویسی روی کامپیوترهای خانگی شروع کردم که این حرکت تا سال 1378 ادامه داشت و محصول آن، نوشتن هزاران برنامه حسابداری، انبارداری و موتور پول و نرمافزارهای خاص کامپایلر به زبان C و . . . شد که حتی بعضی از آنها پروژههای سنگین دانشگاهی بودند به طوری که حتی استفاده از برخی از نرمافزاهایی که نوشته بودم برای اولیای دانشگاه نیز سنگین بود.
پس از حضور ممتد در دانشگاه برای آموزش نرمافزارهای ایجاد شده، کم کم جذب دانشگاه شدم و با همان مدرک دیپلم اتومکانیک و معرفینامهی کتبی از یک آموزشگاه زیر نظر سازمان آموزش فنی و حرفه ای استان گیلان، در دانشگاه مشغول تدریس شدم و واحدهای زبان برنامهنویسی اسمبلی، زبان C، پاسکال، فرترن، ساختمان دادهها، سختافزار و مبانی کامپیوتر را آموزش میدادم.
ناگفته نماند، اولین بار آموزشدادن و کلاسداری را در شرکتی به نام «زرگان کامپیوتر» در تهران فرا گرفتم. زرگان کامپیوتر در آن زمان یک شرکت خدمات پستی مانند شرکت تیپاکس بود و با تکیه بر شرایط من و بنیهی مدیرعامل آن که دانشآموختهی مدرسه عالی کامپیوتر قبل از انقلاب بود (آقای رضا ساسانی) تبدیل به یک غول آموزشی در رشته کامپیوتر شد.
البته من اداره کردن کلاس و کندتر کردن مطالب تدریس شده را از این آقا یاد گرفتم ( چون قبل از آن مطالب را فشرده و تُند یاد میدادم و کسی قادر به یاد گیری نبود!)
اما چرا گیلان؟ من پس از آشنایی با همسرم در تهران و ازدواج با ایشان به استان گیلان مهاجرت کردم و شرکتی به نام «زرین کامپیوتر» ایجاد کردم که فعالیت اصلی آن آموزش کامپیوتر بود و زیر پوشش این آموزشگاه طراحی نرمافزار، فروش و تعمیرات کامپیوتر نیز انجام میدادم و همچنین با شرکتهای مختلف قرارداد پشتیبانی برای سامانههای کامپیوتریشان منعقد میکردم. من علاوه بر تامین هزینه زندگیمان میتوانستم کمی هم پسانداز کنم و به مرور، با کار و تلاش و با همدلی خانواده توانستیم شرایط رضایتبخشی از نظر اقتصادی ایجاد کنیم.
ادامه دارد...
.
.
مطالب مرتبط:
.
.
www.etesalkootah.ir || 2018-02-17 © 2015 www.etesalkootah.ir © All rights reserved. تمامی حقوق برای www.etesalkootah.ir محفوظ است. بیان شفاهی بخش یا تمامی یک مطلب از www.etesalkootah.ir در رادیو، تلویزیون و رسانه های مشابه آن با ذکر واضح "اتصال کوتاه دات آی آر" بعنوان منبع مجاز است. هر گونه استفاده کتبی از بخش یا تمامی هر یک از مطالب www.etesalkootah.ir در سایت های اینترنتی در صورت قرار دادن لینک مستقیم و قابل "کلیک" به آن مطلب در www.etesalkootah.ir مجاز بوده و در رسانه های چاپی نیز در صورت چاپ واضح "www.etesalkootah.ir" بعنوان منبع مجاز است. |
.