.
.
در دوران راهنمایی تحصیلی و بعد از آن تجربه با تلفن زغالیِ ناکام شده، دیگر تقریباً هیچ فعالیت خاصی در زمینه الکترونیک نداشتم. گاهی جسته و گریخته مطالبی در مورد الکترونیک میخواندم. تکههای بورد رادیو هم، اگر گیرم میآمد، جمع آوری میکردم. یک رادیوضبط دست دوم هم خریده بودیم. در سال 13۶۳ برق سراسری به روستای ما رسید.
یک روز که در مورد دیود نورانی مقالهای را خواندم، فهمیدم که آن چراغ کوچک روی پانل صبطصورت که موقع ضبطکردن روشن میشود، همان دیود نورانی هست.
به یاد دارم که آن شب ضبطصوت را پیش خودم گذاشتم و دکمهی رکورد را آن قدر آرام آرام به پایین فشار دادم که بدون این که قسمتهای مکانیکی ضبط به کار بیفتند، فقط ال.ای.دی. آن روشن بشود. بعد با یک چوب کبریت دکمه را در این موقعیت ثابت کردم و تا صبح هر بار که از خواب بیدار میشدم نگاهش میکردم و لذت میبردم.
دوران دبیرستان شروع شد و از شانس بد یا خوب من طرح کاد از سال قبل از آن شروع شده بود. مجلات الکترونیک را هم کم و بیش از سال ۶۴ خریداری میکردم و مطالعاتی داشتم.
من، چون از شاگرد اولهای کلاس بودم، برای طرح کاد به درمانگاه آبادی رفته بودم ولی دوسه نفر از همکلاسیهایم به یک مغازه سیمپیچی الکتروموتور رفته بودند. از قضای روزگار این تعمیرگاه تو مسیری بود که من هر روز بعدازظهر با یک دوچرخه میرفتم از قنات برای خانه آب بیاورم.
یک روز بعدازظهرکه داشتم برای آوردن آب به سمت قنات میرفتم، ته کارگاه سیمپیچی چیزی را دیدم که باورش برام سخت بود و سر جام خشکم زد. دو تا ال.ای.دی. سبز و قرمز که به ترتیب روشن و خاموش میشدند. اصلاً فکر دیدن چنین چیزی و آن هم در اینجا را نمیکردم. آن قدر به آن دیود نورانیها خیره شدم و نگاه شان کردم که صاحب کارگاه، که خدا خیرش بده آدم خوبی بود، به من گفت: "اگر دوست داری، آن را به خانه ببر و از رویش یکی بساز.... مرا بگو دیگه...
.
.
از خوبیهای این استادکار همین را بگویم که مدتها بعد از این روزها، هنگامی که من مدارات اینورتر میساختم و لازمهاش ترانسهای خاصی بود که باید میپیچیدم و امتحان میکردم و باز دوباره میپیچیدم، دست و دلبازانه انواع سیم لاکی و ... را در اختیارم میگذاشت بدون این که ریالی پول از من بگیرد... خدا خیرش بدهد...
نمیدانم با گرفتن آن کیت چشمکزن دو لامپی مسیر کارگاه تعمیر الکتروموتور تا خانه را با سر آمدم یا با پا یا با دوچرخه!
پیش از هر چیز اطاق را تاریک کردم و مدتی به تماشای چشمک زدن آن نشستم. بعد دست به کار ساختن یکی از روی آن شدم. یادم نیست روی یک بورد پیشسوراخ یا در فضا(!) شروع به مونتاژ کردم! با مطالعاتی که از مجلات الکترونیک داشتم، ترانزیستورها، پایههای آنها و نوع مثبت یا منفیشان راتشخیص میدادم. دو تا ترانزیستور C372 از شاسی یک رادیو جدا کردم. فکر کنم ترانزیستورهای مدار اصلی از نوع C547 بودند. مقاومت و خازنهای کیت هم با حدودی اختلاف در مقدارها جور شدند. آن چه باقی مانده بود، ال.ای.دی. بود که نداشتم. ناچار بودم برای امتحان مدار از ال.ای.دی.های کیت امانتی استفاده کنم و این کار را کردم.
مونتاژ مدار تمام شد. برای به برق زدنش کلی استرس و اضطراب و از طرفی شوق و ذوق داشتم. با هیجان زیاد مدار دستسازم را به منبع تغذیه وصل کردم. در کمال ناباوری در همان لحظهی اول شروع به کار کرد و خوشحالی من حد و حدودی نداشت. جالب بود که اولین تجربهام با موفقیت کامل همراه شده بود. اما این که ال.ای.دی.هایش مال خودم نیست ناراحتم میکرد.
این که میگویند «عاقبت جوینده یابنده شود» رفتم سر وقت بوردهای اسقاطی که در طول سالها جمع کرده بودم. یک دانه درب جلویی ضبطصوت پیدا کردم و متوجه شدم دور قسمت بلندگوی آن نقاط قرمزی هست. وقتی خوب دقت کردم دیدم بله! آن نقطههای قرمز ال.ای.دی. هستند، ولی از آن دیود نورانیهای ریز. ولی، همین هم بهتر از هیچ بود و تازه، شش - هفت عدد هم بودند و همگی سالم.
همان شب آنها را در دو ردیف سه تایی موازی کردم و به مدار بستم و دور قاب عکسم که توی اطاق بود سوار کردم و تا صبح تا لحظهای که به خواب فرو روم به آن نگاه کردم و لذت بردم. چون آنها را یکی در میان بسته بودم، هنگام کار حالت چرخشی زیبایی پیدا میکرد و من هم ذوق زدهتر میشدم.
این که اولین تجربهی مونتاژم موفقیتآمیز بود به من انگیزهی زیادی داد و تاثیر زیادی در ادامه راهم به سوی ساخت مدارهای دیگر داشت...
بعد از این که آن چشمکزن دو لامپی را با موفقیت ساختم، شوق و ذوقم برای ساختن مدارات دیگه هم بیشتر شد.
مجله علم الکترونیک را هم کم و زیاد می خریدم و میخواندم. اوایل بیشتر به مداراتی توجه میکردم که فقط ترانزیستور و خازن و مقاومت داشت. اگر مداری از آی.سی. و سلف و پتانسیومتر و ... تشکیل شده بود، به سراغاش نمیرفتم و آن را نمیخواندم.
یک بار در مجله دیدم که موسسهای «کیت فیبر مدارچاپی» برای فروش آگهی کرده بود. نمیدانستم چه بود، ولی چون قیمتاش خیلی ارزان (ده تومان یا صدریال) بود و از طرف دیگر فقط باید پول را در پاکت میگذاشتیم و میفرستادیم، آن را خریدم. لازم است یادآوری کنم که به علت نبودن بانک در روستا امکان واریز و ارسال تلفنی یا کتبی پول که آن زمان معمول بود، وجود نداشت.
بعد از چند روز که آن بسته آمد، دیدم کیت مدار چاپی شامل یک تکه فیبر مدار چاپی یکرو مس ده در ده هست با یک ماژیک و یک پودر زرد رنگ.
وقتی توضیحات را خواندم کل قضیه را متوجه شدم. برایم مساله بود که چطور آن نوارهای مسی را روی فیبر میچسبانند! ولی با این کیت فهمیدم که قضیه طور دیگری است.
اولین فیبر مدار چاپی را هم که زدم مربوط به مدار چشمکزن دولامپی مجله بود. آن قدر شوق داشتم که حتی نقشه فیبر را کپی هم نکردم و از مجله بریدم! الان هم مجله را با مدرک جرمش! دارم. یک گوشه از فیبر هم نوشتم «نادر کیت».
وقتی فیبر را در اسید انداختم و مس حل شد، از خوشحالی آن را به مدرسه بردم تا به یکی از دوستانم که او هم کمی به کار الکترونیک علاقهمند بود نشان بدهم و به قول معروف «پز بدهم».
.
.
دوستم هم وقتی فیبر مدار چاپی را دید خشکاش زد و خواست انکار کنه که این فیبر ساخت خودم است، ولی آن نوشتهی نادر کیت شاهدی شد که متقاعدش کرد. البته من هم مواد لازم و طرز ساخت فیبر را به او یاد دادم.
مشکل بعدی پس از تهیهی فیبر، سوراخ کردن آن بود. بعدها از طریق آگهیهای مجله از وجود سه نظامهای کوچکی که روی موتور ضبطصوت نصب میشد آگاه شدم ولی دسترسی هم نداشتم.
سرمته ریز داشتم. از یکی از آشناها یک دریل بزرگ گرفتم و خوشبختانه چون از آن بوشهای آلمانی اصلی و قدیمی بود سه نظامش سرمته را گرفت و سوراخکاری هم با موفقیت انجام شد. بعد هم مونتاژ و راهاندازی و....
بعد از آن با حروف و علایمِ برگردان یا «لتراست» آشنا شدم و چند فیبر را هم با لتراست و البته با مشکلات خاصش زدم.
روشهای دیگر را هرگز کار نکردم ولی گاهی که ماژیک ضداسید نداشتم، به سختی و با مکافات از رنگ روغنی استفاده میکردم.
.
ادامه دارد...
.
.
www.etesalkootah.ir || 2018-11-10© 2015 www.etesalkootah.ir © All rights reserved. تمامی حقوق برای www.etesalkootah.ir محفوظ است. بیان شفاهی بخش یا تمامی یک مطلب از www.etesalkootah.ir در رادیو، تلویزیون و رسانه های مشابه آن با ذکر واضح "اتصال کوتاه دات آی آر" بعنوان منبع مجاز است. هر گونه استفاده کتبی از بخش یا تمامی هر یک از مطالب www.etesalkootah.ir در سایت های اینترنتی در صورت قرار دادن لینک مستقیم و قابل "کلیک" به آن مطلب در www.etesalkootah.ir مجاز بوده و در رسانه های چاپی نیز در صورت چاپ واضح "www.etesalkootah.ir" بعنوان منبع مجاز است. |
.