.

.

خوب یادم هست که دلیل پی‌گیری برای دریافت مجوز جدید (تمدید مجوز قدیم)، کنجکاوی همسایه‌ها بود و یادم هست بعدها که کار پروژه‌ای که با پاتریک برداشتم جدی شد، سندی برای ایشان ارسال کردم که چند روز قبل آن را مجدداً در اینترنت دیدم. شما هم می‌توانید آن را در اینجا ببینید:

.

اطلاعیه‌ی گروه روکال کیش و راهنمای سفر به ایران

.

در صفحه 7 فایل بالا موضوع تماس من با پاتریک یادداشت شده است.

خوب، پس از مدتها کشمکش با پاتریک که او اصرار می‌کرد به ایران بیاید و ایستگاه بزند و من می‌گفتم نمی‌شود، با تماس مجدد با سازمان تنظیم مقررات رادیویی، برای جلوگیری از این که تماس‌های جدید با قدیم مخلوط نشود، من از کال‌ساین EP3MIR استفاده کردم. کال‌ساین EP3MT مربوط به زمانی بود که هنوز اقدام به درخواست تمدید اعتبار مجوز نکرده بودم. حالا به این فکر افتادم که برای تلاش برای کار پاتریک این موضوع تغییر کال ساین را به ایشان بگویم، ولی مدتی پاتریک در دسترس نبود و نه تلفن و نه ایمیل را پاسخ نمی‌داد و من راه تماس دیگری با ایشان نداشتم. تا این که بالاخره، درست به یاد ندارم، برایم ایمیلی فرستاد یا این‌که زنگ زد و اعلام کرد متاسفانه پدر ایشان فوت کرده بود. من از شنیدن این خبر اعلام تاسف کردم و به سهم خودم سعی کردم با بیان این که انتخاب دیگری برای ما نیست و دنیا همین است... اندکی او را تسلی بدهم.

پس از مدتی ارتباط، یک فکر عالی به سرم رسید و آن این بود که به ایشان بگویم اگر مشتاقید به ایران بیایید و ایستگاه رادیویی بزنید، به ایران بیایید و خودتان مستقیم با مسوولین صحبت کنید! آخر به یادم داشتم که در بحث‌های قبلی با پاتریک، هر گاه من می‌گفتم نمی‌شود این کار را در ایران کرد، می‌گفت «برو با رئیس‌جمهور کشورتان صحبت کن و بگو پاتریک گفته ...». من می‌گفتم نمی‌شود به این سادگی رئیس‌جمهور را دید. جواب می‌داد: «کاری نداره! صبح که از خانه بیرون می‌آید که به سر کار برود، دم خونه ایشان به ایست و هنگام خروج از  خانه به ایشان بگو..». و من از این حرف‌های خوش‌بینانه‌ی او لذت می‌بردم!

حالا مشکل این بود: درست است که پاتریک دوست دارد و انتخاب خودش است که به ایران بیاید، اما اروپایی‌ها ایران را ناامن و خیلی عقب‌افتاده می‌بینند.

آیا راهی وجود دارد که از الان تا هنگام سفر پاتریک به ایران استرس ایشان را کاهش دهم تا ته‌دل ایشان از آمدن به ایران دلهره وجود نداشته باشد؟ راهی به نظرم رسید. من در شرکتی که کار می‌کردم و کار اصلی شرکت چاپ و بسته‌بندی بود، یکی از مسوولیت‌های من راه‌اندازی و برنامه‌ریزی سفر مهمانان خارجی بود که اغلب تعمیرکارانی بودند که از کشورهای مختلف به ایران می‌آمدند. مسایلی مانند راه‌اندازی برنامه سفر، استقبال در فرودگاه، رزرو هتل و ... در حیطه‌ی مسوولیت‌های من قرار داشت. از این رو، برای آن که دید پاتریک نسبت به ایران اصلاح شود، آقای پاتریک را به یکی از مهمانان دایمی شرکت، آقای چارلی، معرفی کردم.

آقای چارلی متولد و ساکن هلند بود. او کارمند یکی از شرکت‌های طرف شرکت ما بود که زیاد به ایران رفت و آمد می کرد و شناخت خوبی از وضعیت اجتماعی ایران داشت. به پاتریک گفتم به چارلی زنگ بزن و سوال کن هتل‌های ایران چطور است؟ غذاهای ایران چطور است؟ تاکسی‌های ایران چطور است؟ پیاده‌رو‌های ایران چطور است؟ امنیت در ایران چطور است؟ و ... هر چه می‌توانی سوال جور کن و از چارلی بپرس!

پاتریک همان روز به چارلی زنگ زد. چارلی به او گفته بود که الان وقت مناسبی نیست و ساعت 6 بعد‌از‌ظهر زنگ بزن. ایشان ساعت 6 زنگ زد و صحبت تلفنی این دو نفر در حدود 4 ساعت به طول انجامیده بود و نتیجه این بود که به جای این که پاتریک با ترس و لرز، به شکل سفر آخرت، از همه اقوام خداحافظی کند و به ایران بیاید، با همسرش و به عنوان یک سفر تفریحی یک هفته‌ای به ایران آمد!

خوب، اما از این سمت با گرفتن تصویر پاسپورت پاتریک و همسرش اقدام به اخذ روادید ورود به ایران شد که البته ماجراهای جالب و طولانی داشت و در انتها برای دریافت ویزای همسر پاتریک به ریسکی کوچک نیاز پیدا شد و از طریق اقدام به اخذ ویزا از محل سفارت‌خانه ایران در بروکسل انجام پذیرفت.

بالاخره سفر انجام شد. متاسفانه در آن شب که مهمانان من می‌آمدند هتل‌های اسپیناس و آزادی کاملاً پر بودند و اصلاً جا نمی‌دادند. چند هتل پایین‌تر مثل هتل المپیک و هتل جهان جا می‌داد که به نظر من برای مهمانان من مناسب نبودند. همان شب یک‌مرتبه دیدم هتل استقلال جا می‌دهد. خوشحال شدم و زنگ زدم و گفتم داریم می‌آییم!

شب که رفته بودیم فرودگاه کمی هیجان داشتم. یک کاغذ A4 که روی آن چاپ شده بود PATRICK  ON4HIL در دست داشتم که پاتریک از پشت شیشه دید و متاسفانه من کاغذ را وارونه گرفته بودم که بانی اولین خنده در شروع سفر ایشان به ایران شد.

یادم هست که قبلا  یک بار از پاتریک خواستم که برای من کاری انجام دهد و آن این بود که جستجو کند آیا در کشور ایشان کالایی به عنوان ICOM IC718 یافت می‌شود یا نه؟ اگر یافت می‌شود قیمت آن چقدر است؟ ایشان در پاسخ گفته بود ICOM IC718 دستگاه خوبی نیست من برای شما یک ELECRAFT K3 خریده‌ام و با خودم به ایران می‌آورم. من به ایشان گفتم لطفا نخرید و حتی اگر خریده‌اید به ایران نیاورید چون ترخیص آن از گمرک آسان نیست و ایشان هم گفته من را قبول کردند و هنگام آمدن چیز خاصی همراه نداشتند و به راحتی از مسیر چراغ سبز گمرک عبور کردند و از فرودگاه خارج شدند.

خوب، مسیر برگشت ابتدا از خارج از شهر و بزرگ‌راه آزادگان پیش‌بینی شده بود، ولی با توجه به نبود ترافیک در ساعت 2 صبح، مسیر عبور از وسط شهر را انتخاب کردم. در میدان قزوین همسر پاتریک گفت که برایش جالب است که کشور ایران پیشرفته است و خیابان‌ها از آسفالت پوشیده شده است! من به ایشان گفتم: «صبر کنید شمال تهران را ببینید ...».

.

گشت و گذار در تهران با میهمانان خارجی

.

با میهمانان خارجی در هبل محل اقامت شان

.

به هتل استقلال رفتیم و اطاق ایشان هماهنگ شد و خداحافظی تا ساعت 9 صبح فردا.

روز یکشنبه ساعت 9 به هتل رفتم. چون شب گذشته تا ساعت 3 صبح بیدار بودیم، کمی دیر بیدار شدیم و نزدیک ظهر رفتیم به سمت میدان تجریش بازدید از امام‌زاده صالح. بتی برای اولین بار چادر گل‌دار به سر کرد و داخل امام زاده رفت. پس از آن با اتوبوس بی.آر.تی. به مرکز شهر آمدیم و به بازدید موزه جواهرات ملی رفتیم. سپس در یک رستوران نسبتا خوب در یکی از هتل‌های خیابان فردوسی نهار صرف شد. پس از آن به دیدار بازار تهران رفتیم. بتی از داخل زیرگذر جلوی مسجد شاه در خیابان 15 خرداد  کمی زیورآلات نقره خرید. پس از گشتی در بازار به دیدار از محوطه‌ی جلوی وزارت امور خارجه که در بافت قدیمی شهر تهران قرار گرفته و ساختمان های زیبایی دارد، پرداختیم. سپس به هتل استقلال بازگشتیم تا برای جلسه‌ی فردا در سازمان تنظیم مقررات رادیویی آماده شویم.

ادامه دارد...

قسمت 10

قسمت 8

.

.

مطالب مرتبط:

سر و جان فدای کریستال کوارتز

از یادداشت های یک رادیوآماتور

.

.

www.etesalkootah.ir ||   2018-02-17 © 

2015 www.etesalkootah.ir  © All rights reserved.

تمامی حقوق برای www.etesalkootah.ir محفوظ است. بیان شفاهی بخش یا تمامی یک مطلب از www.etesalkootah.ir در رادیو،  تلویزیون و رسانه های مشابه آن با ذکر واضح "اتصال کوتاه دات آی آر" بعنوان منبع مجاز است. هر گونه  استفاده  کتبی از بخش یا تمامی هر یک از مطالب www.etesalkootah.ir در سایت های اینترنتی در صورت قرار دادن لینک مستقیم و قابل "کلیک" به آن مطلب در www.etesalkootah.ir مجاز بوده و در رسانه های چاپی نیز در صورت چاپ واضح "www.etesalkootah.ir" بعنوان منبع مجاز است.

.